داستان شماره شش

A man with a gun goes into a bank and demands their money.

مردي با اسلحه وارد يك بانك شد و تقاضاي پول كرد.

Once he is given the money, he turns to a customer and asks, 'Did you see me rob this bank?'

وقتي پول ها را دريافت كرد رو به يكي از مشتريان بانك كرد و پرسيد : آيا شما ديديد كه من از اين بانك دزدي كنم؟

The man replied, 'Yes sir, I did.'

مرد پاسخ داد : بله قربان من ديدم.

The robber then shot him in the temple , killing him instantly.

.سپس دزد اسلحه را به سمت شقيقه مرد گرفت و او را در جا كشت

He then turned to a couple standing next to him and asked the man, 'Did you see me rob this bank?'

او مجددا رو به زوجي كرد كه نزديك او ايستاده بودند و از آن ها پرسيد آيا شما ديديد كه من از اين بانك دزدي كنم؟

The man replied, 'No sir, I didn't, but my wife did!'

مرد پاسخ داد : نه قربان. من نديدم اما همسرم ديد.

Moral - When Opportunity knocks.... MAKE USE OF IT!

نكته اخلاقي: وقتي شانس در خونه شما را ميزند. از آن استفاده كنيد!

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, | 10:32 | نویسنده : MR.Amirhosein SAJJAD |